معنی نجم ثانی

لغت نامه دهخدا

نجم ثانی

نجم ثانی. [ن َ م ِ] (اِخ) امیر یاراحمد خوزانی اصفهانی، ملقب به نجم ثانی. وی از فرماندهان سپاه شاه اسماعیل صفوی بود و زمانی هم وکیل دربار وی شد. رجوع به احسن التواریخ ص 177 و نیز سازمان اداری حکومت صفوی ص 81 و 247 به بعد شود.


نجم

نجم. [ن ُ ج ُ] (ع اِ) ج ِ نَجْم. رجوع به نجم شود.

نجم. [ن َ] (ع اِ) ستاره. (منتهی الارب) (آنندراج) (السامی) (برهان قاطع) (غیاث اللغات) (دستوراللغه) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). کوکب. (اقرب الموارد) (المنجد). اختر. ج، اَنجُم، انجام، نجوم، نُجُم:
همچو من در میان خلق ضعیف
در میان نجوم نجم سها.
مسعودسعد.
نجم زحل سواددواتش نهم چنانک
جرم سهیل ادیم قلمدان شناسمش.
خاقانی.
بنده چون زی حضرتت پوید ندارد بس خطر
نجم سفلی چون شود شرقی ندارد بس ضیا.
خاقانی.
- نجم ثاقب، رجوع به ثاقب شود: کان رأی الامام القادرباﷲ رضی اﷲعنه و قدس روحه نجماً ثاقباً. (تاریخ بیهقی ص 300).
|| نبات بی ساق. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گیاه بی ساق. (فرهنگ نظام). مقابل شجر. (از اقرب الموارد). هر گیاه بی تنه که آن را به هندی بیل گویند، مثل درخت کدو وخیار و عشق و پیچان و غیره. (غیاث اللغات). هر نبات که تنه ندارد. (السامی فی الاسامی). هر گیاه که ساق ندارد. (مهذب الاسماء) (بحرالجواهر). رستنی بی ساق. (دستور اللغه). نجمه. یقطین. عدیم الساق. || ثیل. نام نباتی است که آن را ثیل نیز گویند. نجیل. نجیر. اغرسطس. (یادداشت مؤلف). || وقت معین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || حلول نجم، حلول اجل. انقضاء و مدت. منقضی شدن. آخر شدن. برسیدن و سر آمدن مهلت. (یادداشت مؤلف). || اصل. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (المنجد): لیس لهذا الحدیث نجم، ای اصل. (منتهی الارب). || پارچه ای که در روزهای عید وشادی برای جمع کردن پول میگسترانند. (ناظم الاطباء). || بمعنی بیدگیاه است که گزمازج باشد، و آن ثمر درخت گز است که عرب ثمرهالطرفاء خوانند. نجمه. (برهان قاطع). کلمه ٔ عربی است. (حاشیه ٔ برهان چ معین). رجوع به نجم و نجمه شود. || وظیفه ازهر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || آنچه از بدهی که در موعدی معین ادا شود. (از المنجد). قسط. (یادداشت مؤلف): ملک عفو فرمود و از کرده و گفته ٔ او درگذشت بر قرار پانزده هزار درم که... به سه نجم به خزانه رسد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 107).
- نجم نجم، مقسطه. (یادداشت مؤلف). قسط به قسط. قسطقسط. قسطی:
صد بوسه فام خواستم از نجم، نجم نجم
بر من شمرد بوسه به درپوش لعل فام
هرچند نجم نجم ستاندم ز نجم بوس
خواهم که جمله جمله گزارم به نجم فام.
سوزنی.
- نجماً بنجم، قسط به قسط: مهلتی توقفی باشد تا وی این حاصل را نجماً بنجم به سه سال بدهد. (تاریخ بیهقی).
|| مروارید خوشاب. (الجماهر بیرونی ص 125). قسمی مروارید مدحرج که آن را خوشاب نامند. (یادداشت مؤلف). || (مص) برآمدن ستاره. (یادداشت مؤلف). || برآمدن گیاه. (یادداشت مؤلف). || (اِ) النجم، رنگی در بدن اسب جز آن رنگ که همه ٔ تن اسب بدان رنگ است، چنانکه اندک سفیدی در تن اسب سرخ. (از صبح الاعشی ج 2 ص 19).

نجم. [ن َ] (اِخ) (الَ...) سوره ٔ پنجاه وسومین قرآن. 62 آیت است، پیش از سوره ٔ القمر و پس از سوره ٔ طور. بدین آیت آغاز میشود: و النجم اذا هوی.

نجم. [ن َ] (اِخ) (شیخ...) یا شیخ نجم الدین. از شاعران قرن نهم هجری و اهل ساوه است. امیر علیشیر مؤلف مجالس النفایس این ابیات را از او نقل کرده است:
به شوخی میخورد خون دل من چشم خونخواری
بلائی، فتنه جوئی، آفتی، شوخی، ستمکاری.
دارم بتی که غیر جفا نیست کار او
من بهر او هلاکم و اغیار یار او.
منمای چو آئینه رخ خود همه کس را
بشنو سخن من که اثرهاست نفس را.
رجوع به مجالس النفایس ص 119 و ص 295 شود.

نجم. [ن َ] (اِخ) محمود، فرزند رکن الدین محمد، معروف به ملانجم الدین. به روایت مؤلف صبح گلشن «در محاربه ٔ شاه شجاع و شاه منصور شربت شهادت نوش نمود». او راست:
گفتم به صلاح کوشم و مستوری
وز یار جفاپیشه گزینم دوری
جانم به چنین قصه چو راضی گردد
بیچاره دلم نمیدهد دستوری.
رجوع به تذکره ٔ صبح گلشن ص 386 وقاموس الاعلام ج 6 شود.

نجم. [ن َ] (اِخ) حسن کرمانی، معروف به شهرویه و حکیم نجم الدین. این دو بیت را مؤلف صبح گلشن از او آورده است:
جز حادثه هرگز طلبم کس نکند
یک پرسش گرم جز تبم کس نکند
ور جان به لب آیدم به جز مردم چشم
یک قطره ٔ آب بر لبم کس نکند.
در مجمعالفصحا نیز چند قطعه از او نقل شده است بی آنکه از حال و زمانش اطلاعی به دست دهد. از جمله در وصف قلم:
ای گشاده زبان و بسته میان
ترجمان دلی تو همچو زبان
در زبان تو گنجهای هنر
در بیان تو رازهای نهان
شبه زائی همی و مشک خوری
وآنگهی در سیه گهرپنهان
صورتت چشم خصم را تیری است
کهرباپیکری شبه پیکان.
رجوع به تذکره ٔ صبح گلشن ص 507 و مجمعالفصحا ج 1 و قاموس الاعلام ج 6 شود.

نجم. [ن َ] (اِخ) (الَ...) پروین. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98) (السامی) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات). ثریا. (غیاث اللغات) (المنجد) (السامی). نامی است خاص پروین را. (مهذب الاسماء). اسم علم است پروین را، و الف و لام در وی لازم. قوله تعالی: و بالنجم هم یهتدون، و یقال: طلع النجم. (منتهی الارب) (آنندراج). این کلمه را با الف و لام، عرب درمورد ستاره ٔ ثریا اطلاق کنند و چون گویند طلع النجم، منظورشان ستاره ٔ پروین باشد. (اقرب الموارد).


ثانی

ثانی. (ع ص، اِ) نعت فاعلی از ثنی. || دوم. دوّم. دویم. || جفت. || دوتاکننده. || برگرداننده. || پیچیده. || اسم یکی از اقسام مروارید. || هذا ثانی اثنین، أی هو احد اثنین. همچنین است ثالث ثلاثه تا عشره.
- فجر ثانی، صبح دوم. و رجوع به فجر شود.

ثانی. (اِخ) تخلص شاه عباس ثانی صفوی در شعر و این رباعی ازوست:
از هجر توام بدیده خون میگردد
احوال دلم بی تو زبون میگردد
ای دوست اگر ترا ببیند ثانی
برگرد سرت ببین که چون میگردد.
و رجوع به عباس... شود.

ثانی. (اِخ) جان ممی. متوفی 995 هَ. ق. او را دیوانی است بترکی.

ثانی. (اِخ) نام دو تن از شعرای عثمانی است:
1- در عصر سلطان بایزید ثانی و او در حسن و جمال بی نظیر بوده است واز این رو بدو یوسف ثانی می گفته اند و وی از این شهرت تخلص خود را گرفته است و او را در جوانی یکی از دوستداران او از راه حسد بکشته است و از شعر اوست:
دلربا لر دلا بتم نه مدر
نور دیده م سرور سینه مدر.
2- از شعرای دوره ٔ سلطان مرادخان سوم و از طایفه ٔ قول اوغلی اسلامبول می باشد و او تتبع اشعار شعراء ایران میکرد بالخاصه بدیوان امیرعلی شیر نوائی توجه داشت و او را دیوانی است و از جمله ٔ اشعار اوست:
کوکل مرآتنی صوفی مجلا ایتسک اولمزمی
جمال یاری بویوزدن تماشا ایتسک اولمزمی.

حل جدول

نجم ثانی

فرمانده سپاه قزلباش در زمان شاه اسماعیل

فرهنگ فارسی هوشیار

نجم نجم

کرت به کرت کاست به کاست باقساط قسط بقسط قسطی:. . . ومهلتی و توقفی باشدتااواین حاصل رانجم نجم بسه سال بدهد. باقساط قسطی: قصه نبشته بود و التماس کرده که گوسپند سلطانی را که وی دارد بکسی دیگر داده آید که وی پیرشده است و آنرا نمیتواند داشت و مهلتی و توقفی باشد تا او این حاصل را نجم نجم بسه سال بدهد.

فرهنگ معین

نجم نجم

(~. ~.) [ع.] (ق مر.) قسط به قسط، قسطی.

معادل ابجد

نجم ثانی

654

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری